تاب بازی دخترم
از بچگی عاشق تاب بازی بودم هنوز هم وقتی جا ومکان مناسبی برای تاب بازی پیدا می کنم بی محابا بدون کمک کسی روی تاب می نشینم.این اخری هم وقتی از سفر جنوب بر می گشتیم بابا جون منو سرمزار یک دوست قدیمی برد منیژه نظیف همکلاسی دانشگاهم که بعد از تولد دونوزاد دختر به علت آمبولی حین سزارین فوت کرد.3سال قبل یعنی نوروزسال 90 که عازم یزد وشیراز بودیم فقط با داشتن یک نشانی مبهم به جستجوی دو عزیزش پرداختم خوشبختانه بخت با من یار بود وانها را پیدا کردم.بعد از فیض آباد تربت حیدریه روستایی هست به نام فتح آباد تو مسیر فردوس اونجا دوست من دفنه. این بار موقع برگشتن بابا لطف کرد و منو سر خاکش که در سفر قبلی پیدا کرده بودم برد 13فروردین 93.بعد از اشکی که به یاد باهم بودن ریختم سوار تابی که همون نزدیکی بود شدم و10 دقیقه ای به یاد شادی هامون تاب بازی کردم وبابای دوست داشتنیت هم عزیزم در کمال آرامش وسکوت لذت بردن منو تماشا می کرد.